سيد حسن حسينى مشهور به سيد واقف

به قلم سيد حسين اعظم واقفى (1)

در سال 786 ه . ق خداوند فرزندى به مير شرف الدين حسين فرزند ابو محمدافوشته اى عطا فرمود كه نامش را سيدحسن نهادند، سپس به تاج الدين هم ملقب گرديد. چون دوران خردسالى را پشت سر نهاد پدر او را به مكتب عالم ربانى وپيرروشن ضمير بابا شيخ على عارف بزرگوار نطنز رهنمون گرديد تا به كسب علوم متداول زمان بپردازد و به عالم بى پايانعرفان نيز آشنايى حاصل نمايد.

زمانى چند سپرى گرديد، سيد حسن چون ستاره اى در مكتب استاددرخشيدن گرفت. علاوه بر دانشهاى معمول زماندر عرفان نيز طى مدارج نمودو به مقام والايى رسيد. مراتب زهد و تقوا و دينداريش بدان پايه رسيد كه بر بسيارى ازهمگنان پيشى گرفت و به جرگه عارفان پيوست و به سير وسلوك و طى مقامات شامخ معنوى مشغول گرديد. در اينمورد پيشرفت او بدان پايه رسيد كه ازدلبستگيهاى دنيوى چشم پوشى نمود و تمام دارايى خود را به سال 857هجرى قمرى وقف كرد و مردم زمان نيز كارهاى خير و خداپسندانه اش را معرف او قرارداده و به سيد واقفش خواندند وبه اين نام مشهور گرديد.

سيد واقف با يازده واسطه به امام سجادعليه السلام نسب مى رساند، بدين شرح: تاج الدين حسن، شرف الدين حسين، ابومحمد، مير ابوالفضل، مير اسمعيل، ميرابوطالب، سيد محمد، سيد حسين قمى، امير على، عمر (عمرالاكبر)،حسن افطس، على اصغر و على (حضرت امام سجادعليه السلام).

اينك پيش از ادامه سخن در باره سيد واقف، سير تاريخى اين دودمان رامورد بررسى قرار مى دهيم.

امامزاده على اصغر فرزند حضرت سجادعليه السلام از مدينه راهى ايران شد، پس ازرسيدن به شهر ساوه در آنجا اقامتنمود و پس از درگذشت نيز در آن شهر به خاك سپرده شد و اينك آرامگاهش در آن شهر زيارتگاهى مشهور مى باشد. بااينكه اين امامزاده برادر امام محمد باقرعليه السلام مى باشد ولى در آن شهر به نام فرزند امام باقرعليه السلام شهرت يافتهاست.

پس از درگذشت امامزاده على اصغر در ساوه، تعدادى از دودمانش به قم مهاجرت نمودند و حسين قمى يكى ازبازماندگان او مى باشد.

تعدادى از اين خاندان از جمله ابو محمد فرزند حسين قمى به تفرش رفته و در آنجا سكنى گزيدند. آرامگاه ابومحمد درتفرش اينك مورد احترام و زيارتگاه مردم آن سامان مى باشد.

در سده هاى پنجم و ششم هجرى گروهى از اين خاندان به نطنز آمده و درآنجا رحل اقامت افكندند.

در اواخر عصر صفويه خانوارى چند به بيدگل كاشان مهاجرت كردند كه امروز تعداد آنان در حدود يكهزار نفر مى باشد.

در زمان كريم خان نيز تعدادى به شيراز رفته و در آنجا ساكن شدند.

از آنجايى كه مردم نطنز تا اواخر قرن هشتم پيرو طريقه شافعى بودند اين گروه پس از سكونت در نطنز اندك اندك درخفا به تبليغ مذهب تشيع پرداختندو توانستند بسيارى از مردم را پيرو مكتب تشيع نمايند.

در سده هاى شش و هفت كه مذهب تشيع در نطنز نضج گرفت، سادات تبليغ خود را علنى نمودند و اين كار باخالفت سران طريقه شافعى مواجه گرديد و عامه مردم را بر عليه آنان شورانيده و در زدوخورد فيمابين، بزرگ سادات،ميرشرف الدين حسين به شهادت رسيد.

گفته شده كه سيد حسن فرزند مير شرف الدين حسين دختر احمد صاعدى (2) از بزرگان آن عصر به نام خطا خاتون را بههمسرى خود درآورد و از اين راه قدرت و ثروتى پيدا كرد.

به هرصورت سيد حسن حسينى يا تاج الدين حسن بطور آشكار به تبليغ مذهب تشيع پرداخته است و براى اين كار نه تنهااز وجود سخنرانان مبرز بهره ورگرديد، بلكه كار را با صرف هزينه زياد، با پذيرايى از مردم توام ساخت.

گفته شده در مجالس تبليغى او حوضهاى سنگى يك پارچه پر از شربت قرارداشته و مردم از آن استفاده مى نمودند وهنوز نيز كهنسال بنايى نيمه ويران در شمال حسينيه افوشته قرار دارد به نام سورگاه كه بخشى از بناهايى است كه درسده هاى گذشته به مرور از بين رفته اند.

فعاليتهاى تبليغى سيد واقف به حدى مثمر ثمر واقع گرديد كه اكثر مردم افوشته و نقاط پيرامون آن و بسيارى از ديگرنقاط نطنز به مذهب تشيع گرويدند.درنتيجه در سالهاى پايانى عمر خود كه خانه مسكونيش راهم وقف نمود آن راخانقاهحسينى ناميد كه در آن دانش پژوهان به دانش اندوزى پرداخته، مجالس تبليغ برپا گردد، از درماندگان در آنجا پذيرايىگردد و بسيار كارهاى خير ديگر.

در وقف نامه اش از خانه خود چنين ياد كرده است:

خانه اى را كه براى اقامت و سكنى خويش اتيان به احداث آن نموده بود… مسبل گردانيد و از تملك آن اعراض نمود وآن راموسوم گردانيد به خانقاه حسينى، تا در آن طلبه علوم دينى به دانش اندوزى پرداخته و پس از فارق التحصيل شدنبراى تبليغ راهى ديگر نقاط گردند، يعنى ادامه راه او.

سيد واقف پس از گذران عمرى چنين پربركت كه تمام آن را در راه خداو خدمت به خلق خدا سپرى نمود در حالى كه درسال 857 هجرى قمرى تمام دارايى خود را وقف بر خيرات و مبرات و اولاد نموده بود در سال 868 ه .ق ديده ازجهان فروبست و در آرامگاهى كه در سن 42 سالگى براى خود ساخته بود، به نوشته وقفنامه: «احداث نمود از براى يوم لاينفع مالولابنون از خالص مال خود براعالى كوهى كه مشرف است برافوشته… به جوار مزار متبرك باباشيخ على جعله الله منخلص اوليائه و آن را مقبره و مدفن اولاد و احفاد خود گردانيد.» به خاك سپرده شد و آرامگاه او هنوز مطاف مردم آنسامان مى باشد.

شگفتيهاى زندگى سيد واقف

روال زندگى مردم زمانه بر اين است كه در كهنسالى (نه در جوانى) اگر از معتقدات دينى متقنى برخوردار باشند به فكرآرامگاهى براى خود برمى آيند ولى سيد واقف در جوانى، يعنى در سن 42 سالگى آرامگاهى براى خود بنا مى كند، سه سالپس ازساخت آرامگاه، مسجد افوشته را بنا مى نهد. ساليانى چند سپرى مى گردد و سيدواقف به دوران كهنسالى مى رسد.در اين زمان كه بيشتر خواستهاى معنوى و نيات خداپسندانه خود را برآورده شده مى بيند به فكر احداث خانه اى براىسكونت خود مى افتد و چه بسا كه به هنگام نهادن نخستين سنگ بنا سرنوشت بعدى خانه رامنظور نظر داشته است.

به نقل ديگر در 63 سالگى خانه اى براى خود مى سازد. هشت سالى بيش دراين خانه سكونت ننموده بود كه درصددوقف كردن آن برمى آيد ودر سال 857ه .ق اين منظور عملى مى گردد ويازده سال ديگر باقيمانده عمر خودرا صرفعملى شدن خواستهاى خداپسندانه اش كه در وقفنامه درج شده بود مى نمايد وسپس با خاطرى مطمئن در دايره شمولارجعى الى ربك قرار مى گيرد و پاداش آن همه نيكوكاريش آن بس كه پس از گذشت چندين سده هنوز نام نيك او وردزبان مردم روزگار مى باشد.

آثار باقيمانده از سيد واقف

آثار باقيمانده از سيد واقف عبارتند از: گنبد سبز، مسجد جامع افوشته، خانقاه،حمام افوشته، شربت خانه و سورگاه ووقفنامه، كه به گونه اى مختصر از آنها يادمى گردد و براى بدست آوردن آگاهى بيشتر به جلد دوم تاريخ نطنز نوشته اينبنده كمترين مراجعه شود.

آرامگاه سيد واقف يا گنبد سبز

كسانى كه به نطنز وارد مى گردند از جمله آثارى كه توجه آنها را جلب مى نمايدگنبدى است فيروزه فام بر فراز تپه هاى (3) مشرف بر دشتهاى سبز و خرم شهر نطنز كه اطراف آن را باغستانها چون نگينى احاطه كرده اند. اين بنا آرامگاهسيدحسن الحسينى مشهور به سيد واقف مى باشد كه داراى برجى مرتفع و هشت ضلعى باگنبد دوپوش و فيروزه رنگ وزيبا مى باشد كه رهگذران و بينندگان را به بالاى تپه مى كشاند. كتيبه ساقه گنبد به خط كوفى بنايى و جملات لااله الاالله، محمدرسول الله و على ولى الله در آن به چشم مى خورد.

كاشيهاى گنبد به مرور زمان لعاب خود را از دست داده و بعضى از آنها نيزكنده شده بود كه لزوم تجديد كاشيكارى آن راايجاب مى نمود و اين كار به سال 1367 شمسى انجام گرديد.

بقعه سيد واقف بنايى است هشت گوش با گنبدى دوپوش فيروزه رنگ، گرچه داخل آن فاقد تزيينات است ولى اشياىموجود در آن نفيس و گرانقدر و از هرجهت قابل اهميت مى باشد.

از متعلقات قابل توجه آرامگاه مى توان به شرح زير ياد نمود:

1- لوحه هلالى بالاى در ورودى;

2- در ورودى چوبى منبتكارى شده;

3- صندوق چوبى منبتكارى (ضريح) داخل آرامگاه;

4- درهاى چوبى منبتكارى متعلق به مسجد افوشته كه در زواياى شرقى و غربى داخل آرامگاه نصب شده است.

1- لوحه هلالى بالاى در ورودى

اين لوحه ارزشمند و قابل توجه كه طول قاعده آن 130 و ارتفاع آن در راس 80سانتيمتر است. در متن آن دو رديف شعربه خط ثلث برجسته كنده كارى شده، يكى به عرض 12 سانتيمتر كه به طور هلالى از منتهى اليه سمت راست شروع شده وسپس در سمت چپ پايان مى گيرد. بيت سوم آن گوياى تاريخ ساخت گنبد يعنى سال 828 هجرى قمرى است. مضموناشعار چنين است:

به عون خالق بيچون خداى هردو جهانبه عهد شاه جهان شاهرخ بهادرخانبه يمن همت عالى تاج دولت و دينحسن كه منبع جود است و معدن احسانبه سال (كذا) ثمان عشرين از ثمانمائهبه سعى صاحب اين روضه مرتضاى زمانتمام شد به سعادت بناى اين مرقد كه روضه ايست منور ز روضه هاى جنان

و دنباله آن كه بطور افقى در قاعده لوحه كنده كارى شده حاوى اين دوبيت است:

سواد قصر بهشت است زانكه دربانش درختهاى گران است و آبهاى روان در اين مزار كه هيچ… درنمى يابدبغير بانك نماز و تلاوت قرآن

2- در ورودى آرامگاه

آرامگاه سيد واقف داراى در چوبى دولنگه است كه هر لنگه آن به عرض 60و ارتفاع 226 سانتيمتر مى باشد و متن آن رانقشهاى منبت بسيار زيبا و جالب توجهى پوشانيده است.

در متن مربع شكل قسمت بالايى در علاوه بر نقوش منبت دو بيت شعرعرفانى كه حاكى از خلوص نيت و اعتقاد بانى آناست، به خط ثلث كنده كارى شده كه مضمون آن چنين است:

لنگه سمت راست:

بده مرا تو خدايا در اين خجسته سير هزار مايه شادى و فتح و نورو ظفر

لنگه سمت چپ:

به حرمت سه محمد به حق چهار علىبه دو حسن به حسين وبه موسى وجعفر

مطلب قابل توجه اينكه اين در و سردر زيباى آن، كه از نفايس آثار باستانى بوده واز گزندزمانه مصون مانده است. درمعرض هوا و گردوخاك و ساير عوامل جوى قرار گرفته و درنتيجه به مرور زمان شكافهايى در آن ايجاد شده است.

با توجه به شباهتهايى كه از لحاظ نقوش منبت بين اين در و درهاى مسجدجامع افوشته وجود دارد شايد بتوان گفت كهسازنده اين در نيز همان استاد حسين فرزند على نجار نقار، قريه ده آباد بوده است.

3- صندوق منبتكارى داخل آرامگاه

داخل آرامگاه سيد واقف در زير صندوقى ساخته شده از چوب ضخيم گردو كه پيرامون آن را پارچه هاى سبزرنگپوشانيده است. صندوق يا ضريح چوبى ديگرى قراردارد، كه علاوه بر منبتكارى جالب و ارزنده ستونهاى آن با آيات قرآنىكنده كارى وبه طور برجسته تزيين داده شده است. تزيينات اين صندوق كه شاهكارى از صنعت منبتكارى به شمار مى آيدو ريزه كاريهاى هنرى بكار رفته در آن از هر جهت قابل توجه است. مثلا گلهاى منبت متن كه داراى نقوش بديعى استچنانچه به دقت مشاهده شود نمايانگر نامهاى مبارك محمد و على مى باشد. اين ضريح مكعب مستطيل شكل كه به ابعاد9816/1 و بلندى 10/1 متر است محكم و بطور كام و زبانه ساخته شده است. (4)

4- درهاى چوبى منبتكارى مسجد جامع افوشته

در كناره هاى شمال غربى و جنوب شرقى محوطه داخلى گنبد دو در چوبى منبتكارى به ديوار نصب شده كه علاوه برمنبتكارى بس نفيس در متن هريك نيزنوشته هايى به خط ثلث به چشم مى خورد اين درها كه يكى بزرگ و ديگرىنسبتاكوچكتر است متعلق به مسجد جامع افوشته بوده كه براى جلوگيرى از ربوده شدن در روز جمعه 31 فروردين ماهسال 1352 از محل اصلى خارج و در مكانهاى كنونى نصب گرديد.

الف – در بزرگ

اين در دو لنگه كه داراى نقوش منبت بس ظريف است هر لنگه آن به ابعاد6032/2 متر و داراى پاشنه گرد چوبى استدر تنكه قاب مانند قسمت بالاى هرلت آن جمله هايى به خط ثلث به شرح زير كنده كارى شده است:

لنگه سمت راست: لصاحبه السعادة والسلامة لنگه سمت چپ : وطول العمر ماناحت حمامة و بر بالاى دماغه در:

خداوند اين در مبارك مرتضى اعظم سيد حسن الحسينى و در بخش پايين دماغه: عمل استاد حسين بن على نجار نقارقريه…

اين در كه داراى نقوش منبت بسيار جالب و زيباست در اثر گذشت زمان و عوامل جوى در قسمت پايين شكافهايى پيدانموده و همچنين نوشته هاى قسمت پايين دماغه در حال محو شدن مى باشد.

ارزش فوق العاده آن ايجاب مى كند كه از طرف متخصصين مربوطه در موردترميم آن اقدام لازم بعمل آيد.

ب – در كوچك

اين در نيز به مسجد جامع افوشته تعلق دارد و در محلى كه به حسينه مى پيونددنصب شده بود و براى جلوگيرى ازدزديده شدن همراه با در بزرگ به آرامگاه سيدواقف منتقل گرديد.

اين در كه هر لنگه آن به ابعاد 48168 سانتيمتر و داراى نقوش منبت زيباو بديع است نسبت به در بزرگ ازهميت بيشترى برخوردار است. زيرا جملات كنده كارى شده در كتيبه هاى بالاى در گوياى تاريخ ساخت در (سال 831هجرى قمرى) مى باشد كه به گمان قوى ساختمان مسجد نيز درهمان سال پايان گرفته است.

متن نوشته ها چنين است:

لنگه سمت راست:

چو در بسته گردد گشاينده اوستچو ره ياوه گردد نماينده اوست

صاحبه و مالكه السيد حسن

لنگه سمت چپ:

اين در به شادكامى دائم خجسته بادبر دوستان گشاده و بر خصم بسته باد

فى رمضان السنة احدى و ثلاثين و ثمانمائة (831 هجرى قمرى)

به گفته كهنسالان افوشته اين در ساليانى چند در پشت ديوار شمال غربى مسجد در زير آفتاب و باران و برف افتاده بود،سپس چهارچوبى براى آن تهيه و نصب مى گردد. بدين علت زيانهاى وارده به اين در نسبتا زيادتر مى باشد.

مسجد جامع افوشته

اين مسجد كه با خشت و آجر و گچ بنا شده و فاقد هرگونه تزييناتى چون كاشيكارى و گچبرى است. در اوايل قرن نهمهجرى قمرى بنا گرديده است زيرا در كتيبه تنكه بخش بالاى در كوچك چوبى آن در متن گل و بوته هاى منبتجمله هاى «صاحبه و مالكه السيد حسن فى رمضان السنه احدى و ثلاثين و ثمانمائه » (831 هجرى قمرى) كنده كارى شدهاست و چنانچه تاريخ ساخت در را برابر با زمان پايان گرفتن ساختمان مسجد بدانيم، مى توان گفت كه ساختمان مسجد،پس از ساختن گنبديعنى سال 828 به بعد آغاز و به سال 831 پايان گرفته است.

طول مسجد از جنوب شرقى به شمال غربى كشيده شده و مساحت آن درحدود 410 متر مربع است كه 310 متر آنزيربنا و بقيه حياط را تشكيل مى دهد.

مسجد داراى دو در ورودى يكى در سمت قبله و ديگرى در سمت حسينيه است.

شبستان مسجدمتشكل از سه قسمت مى باشد: قسمت ميانى وبخشهاى جنبى.

قسمت ميانى به ابعاد 5 37 متر و روى هم شامل 4 طاق رومى برجسته و گود نسبتا مرتفع بوده كه سقف نزديك محرابداراى مقرنس گچى ساده است.

بخشهاى جنبى توسط دو درگاه به عرض 103 و بلندى 55 2 متر كه دوستون چوبى در زير سقف آن حائل گرديده بهقسمت ميانى اتصال دارند.

اين دو قسمت مربع شكل و به ابعاد 4 متر مى باشند. هركدام داراى دوخواجه نشين در شمال و جنوب بوده كه شمال آنهانورگيرى به حياط مسجددارد. بخشهاى جنبى در زمان گذشته دوطبقه بوده و ورودى آنها يكى در هشتى پشت سر در ازطريق پله كان بام و ديگرى در انتهاى راهرو يا دالان سمت غرب قرارداشته كه هنوز پله كانى چند از آن بجاى مانده است وهردو قسمت از طريق دودرگاه كه اكنون تيغه شده آنها از شبستان ميانى به چشم مى خورد، با بخش ميانى ارتباطداشته اند.

به گفته كهنسالان دو دهنه جنبى شبستان بزرگ كه به مرور زمان خراب شده بوده است در حدود سالها 1270 الى 1280شمسى برخى از افراد محلى در لواى نام تجديد بنا تمام مصالح آن را تاراج نموده و مسجد را زمانى چندبه حال ويرانى رهامى نمايند، تا اينكه شخصى بنام ميراآقا (5) فرزند ميرزا اسحق ازبازماندگان سيد واقف كه در ضمن كدخداى افوشته نيزبوده براى تجديد بناى بخش خراب شده پيشقدم مى گردد و با خوديارى مردم محل، آنها را به صورت يك طبقه درمى آورد.

خانقاه سيد واقف

خانه اى را كه سيد واقف به سال 849 هجرى قمرى براى سكونت خويش درافوشته احداث مى نمايد به سال 857 به هنگاموقف نمودن دارايى خود آن را نيز دردايره شمول وقف قرار داده و خانقاه حسينى اش نام مى نهد و از آن زمان بهبعدنام خانقاه حسينى براى آن خانه علم مى گردد زيرا در متن وقفنامه مورخ 857هجرى قمرى به شرح زير صريحا بداناشاره شده است:

… خانه اى را كه براى اقامت و سكنى خويش اتيان به احداث آن نموده بود و ابواب آن را به رياض و بساتين گشوده و آن رامتضمن اماكن لطيفه و مساكن نظيفه و غرف عاليه و شرف ساميه ساخته لازالت معمورة فى ظل باينها.

خانه اى ساخت آن چنان كه جناندر نزاهت از او برشك افتاد مسكنى شد كه گوئيا رضوانبروى ابواب دار خلد گشاد

واقع به قريه طيبه افوشته از قراى مدينه نطنز از توابع دارالامان اصفهان مسبل گردانيد و از تملك آن اعراض و آن راموسوم گردانيد به خانقاه حسينى.

سردر يا جلوخان

تنها بخش خانقاه يا خانه قبلى سيد واقف كه سالم باقى مانده است سردر ياجلوخان آن مى باشد.

جلوخان كه به سردر خانقاه مشهور است به عرض دهنه 70/4 متر با دوسكو به عرض 68 و بلندى 70 سانتيمتر در طرفينراهروى ورودى آن است. سه جبهه داخلى آن از كاشيهاى معرق با نقوش گوناگون پوشيده شده است. در سه طرف ايوانكتيبه كمربندى به عرض 70 سانتيمتر در زمينه لاجوردى به خط ثلث سفيد به چشم مى خورد كه در آن نام شاهرخگوركانى، نام بانى و بنا و تاريخ ساخت درج گرديده. متن آن چنين است:

به فيض فضل حضرت الهى و امداد كرم نامتناهى در ايام خلافت و دولت حضرت خاقان بن الخاقان ظل الله فى العالمينالمؤيد به تاييد ملك المنان معين السلطنة والخلافة فى الدنيا والدين شاهرخ بهادرخان خلدالله ملكه و خلافته و ايد علىالعالمين رافته… نورحدقة السلطنة نور حديقة المعدلة السلطان ابن السلطان ابن السلطان المخصوص بعناية ملكالرحمن علاءالدولة والسلطنة والدنيا والدين بهادرخان خلدالله تعالى ملكه بناء اين بيت السعادة والسيادة كه هميشهقواعدش به روابط دوائم احكام مربوط باد ازخالص المال بنده محتاج الفقير الى رحمة الله الغنى حسن بن حسين الحسينىبه اتمام رسيد فى شهر محرم الحرام سنة تسع و اربعين و ثمانمائة. عمل الفقير شيخ حسن بن نظام الدين بنا اصفهانى.

بدين ترتيب مشخص مى گردد كه ساختمان خانه سيد واقف در محرم سال 849 هجرى قمرى به دوران پادشاهى شاهرخگوركانى پايان يافته است. و به شرحى كه گذشت به سال 857ه .ق وقف وبه نام خانقاه حسينى ناميده مى شودو سازنده بنا، شيخ حسن فرزند نظام الدين بنا اصفهانى بوده است.

در خانقاه

ورودى خانقاه داراى در چوبى دولنگه قطورى است كه هرلنگه آن به عرض 07/1و ارتفاع 30/2 متر مى باشد كه در دهنهطاق رومى هلالى شكسته اى به ارتفاع 5/4متر نصب گرديده است. هردو لنگه در داراى چفت و بست محكم و پاشنهگردچوبى است ولى فاقد هرگونه تزيينى اعم از نقوش منبت يا نوشته مى باشد.

به فاصله 60 سانتيمتر از پايين و بالاى در دو تسمه آهنى به عرض ده سانتيمتر جهت استحكام آن به صورت مهارى به درمتصل شده. به لنگه سمت راست جاى دق الباب و لنگه سمت چپ حلقه آهنى قطورى بجاى مانده است.

حياط خانقاه

در پشت سر در جز آثار پاگرد پله هايى كه مربوط به طبقه دوم ساختمان اصلى بوده و اتاقهاى خشتى كه آن را درگذشتهنزديكى بنا نموده و فضايى محصور به مساحت تقريبى سيصد متر، چيز ديگرى بجاى نمانده است.

اتاقهاى خشتى را سيد ابوالقاسم اعظم واقفى به هنگام تصدى توليت موقوفات سيد حسن واقف بين سالهاى 1325 الى1329 شمسى به منظور ايجاددبستانى در اين مكان بنا نموده كه شايد پس از گذشت پنج سده دوباره نظر سيدواقف ازايجاد خانقاه كه همانا بنياد كانون دانش بوده است به مرحله عمل درآيد كه متاسفانه به علت عدم امكانات مالى اين كارسرانجامى به خود نگرفت زيراعلى رغم ردوبدل شدن مكاتباتى چند بين او و اداره فرهنگ كاشان جهت تامين باقيماندههزينه ساختمان و توافق در واگذارى محل مورد بحث به اداره مذكورجهت امكان تكميل ساختمان و انجام اين انتقال در20/6/1329 شمسى،اداره فرهنگ كاشان در اين مورد اقدام مثبتى به عمل نياورد و اتاقهاى ساخته شده نيز پس ازدرگذشت نامبرده در اثر عدم مراقبت كم و بيش رو به ويرانى نهادو بالاخره در بهار سال 1366 شمسى جهت توسعه معبرتخريب گرديد.

شربتخانه

در گوشه شمالى خانه، در پشت حمام افوشته ساختمانى با فضاى مركزى چهارگوش با دو گوشوار هشت پر و دو گوشوارشش پر در چهارگوش آن بجاى مانده كه بقاياى آن نمايانگر دو طبقه بودن اين ساختمان در زمانهاى گذشته مى باشد،ولى از طبقه دوم جز ديوارى كوتاه با پوشش كاشيهاى شش بر و جاى حوضى كوچك چيز ديگرى بجاى نمانده بود كه درتعميرات اساسى اخير جاى حوض صاف گرديد و بام به صورت يكپارچه درآمد.

طبقه دوم تا پايان دوران قاجاريه نيز برپا بوده و بطورى كه شنيدم دزدان محلى آنجا را مخفى گاه اموال ربوده شده قرارداده بوده اند كه پس از مدتى موضوع آشكار و به دستگيرى آنان مى انجامد.

حوض طبقه دوم كه بر وسط سقف اول يا بام فضاى مركزى بنا گرديده بود طرحى شبيه حوض موجود در ايوان ساختمانعالى قاپو اصفهان داشته و به احتمال زياد آب آن از طريق لوله هاى سفالين (بگويش محلى تنبوشه) ازقنات هودجه كه درمحله بالاى افوشته جريان داشته تامين مى گرديده است(اين قنات از اكثر خانه هاى محله بالا گذشته و پس از دور زدنمسجد افوشته به استخر مربوطه واقع در سورگاه، خانه بروجردى و اسعد واقفى مى ريخته است) و به گفته سالمندانافوشته به هنگام ساختن منبع آب جهت حمام افوشته آثارى از لوله هاى سفالين كه در جهت شربتخانه امتداد داشتهمشاهده شده است.

با توجه به توضيحاتى كه داده شد در اينكه اين بنا همان ساختمان چهارصفه است تقريبا موضوع مسجلى است منتهى بر مامجهول است كه اولا كلمه شربتخانه را به چه علت در زير كلمه اختاخانه در رونوشت وقفنامه (مورخ 1288) ذكرنموده اند؟و ثانيا كلمه شربتخانه از چه زمانى و به چه علت بر اين بنا اطلاق گرديده است؟

حمام افوشته

در جنوب غربى ويرانه هاى خانقاه يا به عبارت ديگر در سمت قبله آن حمامى به ابعاد 1625 متر مربع قرار دارد كه ازبناهاى ايجادشده توسط سيد حسن الحسينى مشهور به سيد واقف مى باشد.

اين حمام نيز به سال 857 هجرى قمرى جزء رقبات موقوفات درآمده است.زيرا در متن وقفنامه از آن چنين ياد شدهاست:

… وقف فرمود جناب واقف اعلى الله شانه حمامى كه بنا فرموده ازبراى رجال و نسوان حمامى با لطافت و نظافت تام، ذونزاهت و طراوت واقع به قبلى خانقاه مذكور متصل بدان با عامه توابع و لواحق و مضافات و منسوبات خاصه آن از تون وانبار و منجلاب و مطرح رماد با دو فاتيلج روبين يكى بوزن هفتاد من و يكى شصت من….

سورگاه

ديگر از بناهاى متعلق به سيد حسن واقف سورگاه است كه در سمت شمال حسينيه (تكيه) كنونى و در مجاورت شبستانبزرگ مسجد جامع افوشته (جايگاه هيئت ابوالفضل كنونى) قرار داشته است. سورگاه داراى ساختمانهاى مفصل و متعددبوده كه به مرور زمان خراب و بجاى آن ساختمانهاى جديد بناشده است.

از ساختمانهاى قديمى سورگاه فقط يك ساختمان بجاى مانده است.

اين ساختمان نيز در اثر مهاجرت ساكنين آن به تهران در شرف ويرانى است.با وجود اين هنوز طرح اواليه خود را ازدست نداده است. گرچه احتمال آن مى رودكه در زمانهاى گذشته مورد تعمير و مرمت قرار گرفته باشد.

وقفنامه سيد واقف

همان گونه كه قبلا هم اشاره شد تاج الدين حسن حسينى در بيستم ذيحجه سال 857هجرى، تمام دارايى خود شاملخانه مسكونى، 5/5 دانگ روستاى ميلاجرد، شش دانگ روستاى اسفيدان، حدود ده باب آسياى آبى، چندين قطعه ملكو مقدارقابل توجهى آب قنوات را وقف مى نمايد كه نصف درآمد براى خيرات(حق التدريس مدرس كه در خانقاه علومشرعى تدريس نمايد (6) ، كمك هزينه تحصيلى براى طلبه هايى كه در آنجا تحصيل نمايند پرداخت حقوق به كتابدار،نگهبان، اذان گو، امام جماعت، قارى قرآن وغيره، پذيرايى از فقرا و مساكين و ابن السبيل، برگزارى مراسم در اعياد مذهبى وسوگواريها و بسيار كارهاى ديگر كه درمتن وقفنامه آن مندرج است) صرف شود. و نصف ديگر درآمد را وقف بر اولادنمودهيعنى بر سه فرزند زاده خود اسمعيل يك دوم. نورالله و شمس الدين محمدروى هم يك دوم باقيمانده.

اين وقفنامه به خط نستعليق و نويسنده آن ابوبكربن احمدبن مسعود طهرانى مشهور به قاضى طهرانى از نويسندانمشهور و مورد اعتماد دوره گوركانى وآن قوينلو بوده است. تاريخ ديار بكريه از تاليفات او مى باشد.

ضمنا طهران مذكور در فوق مكانى است در منطقه نجف آباد اصفهان كه امروزه به تيرون و گروند مشهور مى باشد. والسلام (7)

منبع: تبیان

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

1) مؤلف تاريخ نطنز در هفت جلد كه يك جلد آن چاپ شده است. توفيق ايشان را براى چاپ بقيه مجلدات از خداىمنان خواستاريم.

2) اين احمد صاعدى شايد همان احمد صاعد وزير اصفهان در زمان يورش امير تيمور گوركانى بوده باشد.

3) اين تپه را حصارى خشتى و قديمى و ضخيم محصور مى نمايد كه در سنوات اخير قسمتى از حصارو آثار قلعه تخريبو بجاى آن مدرسه اى ساخته شده كه بايستى از اقدامات بعدى نظير آن جلوگيرى شود.

4) اين ضريح كه در سال 859 ه .ق به دستور سيد واقف ساخته شده در سال 1352 مورد دستبرد قرارگرفت كهخوشبختانه دزدان از آن طرفى برنبستند و ضريح بجاى خود برگردانده شد.

5) نياى خاندان اسعد واقفى. شرح احوال او تحت عنوان ميرزاآقا حكيم درتاريخ نطنز مندرج است.

6) از اين عبارت به خوبى استفاده مى شود كه خانقاه مزبور مانند مدرسه علميه بوده، نه مانند خانقاهها درزمان ما كهمجمع – به اصطلاح – درويشان است. (استادى)

7) با تشكر فراوان از حضرت آقاى سيد حسين اعظم واقفى كه اين مقاله را براى چاپ در اين كتاب، دراختيار ما قراردادند.

همچنین ببینید

قلعه ده آباد

پس از مطلب قلعه کرشاهی باز هم مطلبی زیبا و گزارش تصویری فوق العاده از …

یک نظر

  1. با عرض سلام خدمت شما .جای تقدیر و تشکر دارد که شما دوستان با چنین شور و اشتیاقی درباره معرفی زادگاهتان پویا و عزمی راسخ دارید .ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *